من در عمیقترین نقطهی زمین به دنیا آمدم. وطنم،پر از تاریکیست و من عاشق نور ماهم. یک پارادوکس قدیمی که در ذهن هزار سالهام رخنه کرده.
روزی از آسمان ششم فرشتهای آمد که باهم به ماه فرار کنیم؛ اما من پایم به سرزمین تاریکم غل و زنجیر شده بود. حالا او در ماه زندگی میکند و من شبها از سرزمین خود به سطح زمین میآیم تا نامههایم را به ماه بفرستم.
من یک دیوم، دیوی که میخواست به ماه برسد.